چهارشنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۴

آنجايت


خودت را و آنجايت را از هم جدا مي كني. گيج و گول مي خوري كه خودت را مي خواهد يا آنجايت را. در حيرت فرو مي روي و در حيرت فرو مي بري. سر آخر پس از كشمكش هاي بي پايان و تقلا و تقلا و تقلا،‌وقتي خوابيدي با او مي فهمي آنجايت مال خودت بود. همين.