دوشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۶

پرسش ( انتقاد)

آخرین پست زفیر عزیز باعث شد سوال هایی را که اخیرن خیلی بیشتر از قبل در ذهنم دور می زنند بنویسم. خصوصن آن جایی که پس از خبر دادن از قتل جوان سنندجی در زندان می نویسد: "دانشجویانی بودند که فوت کردند. ناباوری ام از سستی و بی تحرکی ما است" و کمی پایین تر ادامه می دهد: "اما خواب آسوده ما که انگار با کشته شدن یک انسان برآشفته نمی شود از همه ی این اتفاقات دلسرد کننده تر است" . یا وقتی که می نویسد:"نوشتن در این وبلاگ و گذاشتن 4تا کامنت هیچ نتیجه ای ندارد و هیچ گاه هم نداشته است. ما خود را گول می زنیم. با حرکات نمایشی وجدانمان را آسوده نگه می داریم و فکر می کنیم که داریم کاری می کنیم."

تمام نوشته زفیر مرا به یاد چند وقت پیش و علی الخصوص اوایل تابستان دو سال پیش می اندازد. و این ترسی را که چند صباحی است به جانم افتاده تشدید می کند. آیا ما رمانتیک نبودیم؟

من هنوز به نتیجه مشخصی از تحلیل رفتار خودم در آن مقطع زمانی، دفاع جانانه و جسورانه ای که کردیم، هزینه هایی که در این جریان دادیم؛ نرسیدم پس نمی توانم به این پرسشم پاسخی که خودم را راضی کند بدهم. اما از یک چیز مطمئنم. تمامی نوشته هایم که در آن ها دیگران را به هزینه دادن و مبارزه کردن دعوت می کردم مایه هایی از رمانتیسم در خود داشت. و حتا بد تر. تمامی این نوشته ها تا حدی غیر اخلاقی است. این که اگر من با تحقیر دیگران و به قول خودمان با غیرتی کردن آن ها کسی را مجبور کرده باشم نا خواسته هزینه ای برای خودش بتراشد که پیشتر در مورد آن فکر نکرده است؛ عملی غیر اخلاقی انجام داده ام. بنابراین این سوال پیش می آید که من تا چه حد حق دارم دیگری را _ به کمک هر ابزاری به جز منطق و به جز نشان دادن راه پر مخاطره ای که در برابر فرد قرار دارد_ به هزینه دادن دعوت کنم؟ آیا من این حق را دارم که در راه هر هدف والایی از کسی فداکاری درخواست کنم؟ ( صحبت بر آن پرسش قدیمی نیست که آیا هدف وسیله را توجیه می کند یا خیر!! پرسش بر سر این است که آیا طلب از خود گذشتگی بر سر آرمان و عقیده برای ما مجاز است؟) فکر نمی کنم زفیر دلیل " سستی و بی تحرکی ما" یا به قول دقیق تر "بی تخمی آن دیگران" را نمی داند. خوب جریان اظهر من الشمس است. سرکوب بی رحمانه و عریان ترس بی پرده و شدید به بار می آورد. پس به گمانم آن چه زفیر عزیز می خواهد همان طلب فداکاری کردن از دیگران برای تغییر شرایط اسفباری است که در آن اسیر شده ایم. اما باز می پرسم که آیا ما این حق را داریم که از کسی از خودگذشتگی در خواست کنیم؟

هیچ نظری موجود نیست: