یکشنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۸۶

آش کیری!

امروز که برای خنده و انبساط خاطر به سایت خنده دار پیک نت سر زده بودم به مقاله نوشین احمدی خراسانی " این آش رشته نذری خواندنی است نه خوردنی" برخوردم. این پست مجموعه بی دروپیکر ایده ها و انتقاداتی است که در واکنش به این مقاله بیش از حد بلند و کسالت آور و عصبی و تدافعی و می شود گفت سطحی به ذهنم هجوم آورده است. ایضن احتمالن متاثر است از بسیاری از ایده ها و یا شاید موضع هایی که طی برخورد دورادورم با کمپینی ها طی یک فاصله زمانی نسبتن طولانی درون مغزم شکل گرفته. با این تفاصیل اولن این نوشته را یک مقاله انتقادی نبینید. ثانین خیلی به دنبال انسجام در نوشته ام نگردید. ثالثن چون این نوشته یک مقاله نیست که برای جایی سفارش داده شده باشد به خودم حق دادم در آن از هر ادبیاتی که دلم خواست در مورد کمپینی ها استفاده کنم. هرچند که در کل هم اعتقاد دارم ایرادی ندارد برای رساندن و بیان منظور خودمان از واژگان تندوتیز و گاه زننده استفاده کنیم.

1- می شود این حکم نسبتن کلی را در باره کمپینی ها صادر کرد که این جمع بیشتر به دوره های زنانه دوره قاجار و پهلوی شباهت دارد. بیشتر محض جمع شدن و مهمانی دادن و خاله زنکی و تفریح کردن! که البته هیچ کدامشان به خودی خود زشت و درخور تحقیر نیستند. می شود این یک حکم کلی دیگر را هم صادر کرد که این جمع ها بیشتر برای دخترها و پسر هایی اهمیت دارند که عرضه نداشته اند در خیابان زید بزنند حالا دور هم جمع می شوند از هم خوششان می آیند و بعدش هم احتمالن به سرعت ازدواج می کنند. و این یک حکم دیگر را هم می شود درباره کمپین صادر کرد که برای چند تا دختر جنبه هویت دهی و هویت بخشی دارد تا عقده هایی را که درون جامعه و نظام سنتی _ یا به قولی که بیشتر برایشان خوشایند است مرد سالار_ به نحو البته کم و بیش نا آگاهانه و سطحی درونشان را می خورد، بگشایند. این دیدگاهی است که در ذهنم نسبت به کمپین شکل گرفته و هرچه زمان می گذرد بیشتر تثبیت می شود. این برنامه آش نذری را هم می شود ذیل همین نظر گاه تحلیل کرد. یک دوره زنانه که حالا با گذشت زمان یک مقدار رنگ و رو های جدیدی به خود گرفته. برای مادر احمقی هم که خرافاتی است و مدتی است دخترش زندانی است و نذر کرده برای آزادی دخترش آش نذری بدهد مایه تسلای خاطر. البته من به مادر ها حق می دهم. به هر حال زندگی سخت و آزار دهنده است و راه های تسلا کم. واژه احمق هم در اینجا واژه ای توصیفی است نه تحقیر آمیز.
2- همان طور که گفتم تمامی موارد بالا اگر در جمع یک سری آدم معمولی که ادعایی ندارند اتفاق بیافتد خیلی ایرادی ندارد. مثلن اگر مادری برای آزادی فرزند مواد فروشش از زندان آش نذری بدهد خیلی نمی توان از او خرده گرفت.( حتا از مادر همین جواهری هم نمی شود ایراد خفنی گرفت) می شود گفت که کاملن احمقانه است. فقط همین! اما به هر حال اکثر آدم ها مطابق با نوعی فلسفه ترکیبی عمل می کنند. اصول خاصی ندارند و از هر مکتبی آنچه که به ذهن ساده شان خوب می رسد استفاده می کنند. نمونه اش مثلن همین دختر جوانک های توی خیابان که سرتاپایشان با اصول دین لعین اسلام تضاد دارد اما همین ها نذر می کنند، به مسجد می روند، شاید نماز هم می خوانند، دخیل می بندند و ... البته دلیل این آش شله قلمکار نزدیک تر شدن ناخودآگاه جامعه جوان ایران به غرب است. اصولن با افزایش رفاه و گسترش تماس با غرب جامعه خواهی نخواهی به یک سری ارزش های یونیورسال لیبرالی به قول مردیها "همگرا "می شود. اما همه این تحلیل ها باعث نمی شود وقتی این عمل را جریانی که خود را درست یا نادرست جریانی درون فضای سیاسی ایران می داند انجام دهد با واکنش منفی دیگران مواجه نشود. حالا اگر هم خانم خراسانی هی موضع بگیرد که خوب دیگران هم می روند در مجالس ترحیم شرکت می کنند چه ایرادی دارد ما آش نذری بدهیم؟!! باز به منطقی بودن اعتراض به چنین رفتاری خدشه وارد نمی شود. اصلن این چه منطقی است که صحت و سقم یک عمل را در قیاس با اعمالی از همان دست جستجو می کند؟ می توانی به فلانی که مانند تو رفتار کرده بگویی که چرا تو هم همین کار را می کنی _ البته حماقت درون آش نذری پختن به مراتب شدیدتر از حماقت مجلس ترحیم گرفتن است!_ اما باز هم پاسخی به کلیت انتقاد به این نوع رفتار نداده ای. می شود هی بر این توجیه پای بفشری که این یکی به خاطر زنانه بودنش مقبول نیست و آن دیگری چون صرفن زنانه نیست مقبول است. _ از این زنانه زنانه کردنشان، از این جداسازی شرقی خرانه، از این پسرا این ور دخترا اون ور از بچگی همیشه عنم می گرفت!_ ولی باز هم پاسخی به انتقاد به کلیت قضیه پاسخی نداده ای.
3- خانم خراسانی با تکرار کلیشه های دمده ای مانند " می خواهند یا سیاه باشیم یا سفید" می خواهد تاکیدی بگذارد بر امکان و فایده مندی تفسیر های جدید از دینی خشن و عقب مانده و نماد این تفسیر را هم می کند خانم عبادی " تصویر زن مسلمانی" که با تصویر زن مسلمانی که حاکمیت اسلامی می دهد و همچنین با تصویر زن تحول خواه خاورمیانه ای که غرب نشان می دهد سر جدال دارد. - رفتار های ساده و جمله بندی های شبه ارسطویی برای یافتن یک حد وسط خیالی بین دو سری که افراطی می نامیم!- این که آیا اصلن امکان پذیر است از یک سری متون مشخصان ضد حقوق بشری و یک سنت صلب سیاسی تفسیری حقوق بشرانه و دموکراتیک ارایه کرد خود جای سوال دارد. اما همین تاکید بر تفسیر جدید و نیاز به تفسیر جدید از یک دین که درون به اصطلاح روشفکران مذهبی مطرح می شود که می خواهند دو امر کاملن متناقض را در یک لفاف تفسیری بپیچند خود دلیل بر این است که یک جای کار می لنگد. نگاه من الان به این قضیه خیلی فایده باورانه نیست. این که بتوانی با ارایه تفاسیر انسانی تر یک عده وحشی بی شعور را رام کنی خودش کلی خدمت به بشریت است. البته اگر بتوانی!! صحبت بر سر این است که وقتی درون یک مکتب نیاز به تفسیر و تعبیر جدید پیش کشیده می شود که اصول آن مکتب نتواند پاسخ های درخوری به پرسش های جدید بدهد. یا مثل اسلام در حال ریدن به جامعه بشری باشد. اگر توانستی یک تصویر جدید مقبول ارایه بدهی که فبها. اگر هم نتوانستی که خوب ریده می شود به تصویرت " مثلن همین چهره شیرین عبادی" و آن وقت فضا به سمت برخورد مسایل جدید و دنیای جدید با مکتب قدیمی پیش می رود. اما به هر حال پرسش های جدید را نه تنها شرایط جدید که انسان ها و گروه هایی که به مکتب مورد حمله اعتقاد ندارند؛ به وجود می آورند. اما نمی توانی به پرسشگر ایراد بگیری که چرا با پرسش گری و انتقاد هایش به مقابله با تصویر _ به زعم من مجعول_ تو از مکتبت و در واقع ریشه های مکتبت می پردازد.
4- بازم حرف دارم ولی دیگه خیلی زیاد شد. کون لقش!

هیچ نظری موجود نیست: